من میتونم برای شما و عزیزانتون و با توجه به موضوعات و کلمات مد نظر شما متن های کوتاه و بلند احساسی ، داستان های کوتاه ، دیالوگ های کوتاه و شعر بنویسم .
نرخ کار به ازای هر 250 کلمه 5000 تومان است . در صورت درخواست متن هایی بیش از یک صفحه این نرخ با 2000 تومان محاسبه میشود.
نمونه داستان:
این پا و آن پا میکنم و انتهای خیابان را نگاه کوتاهی می اندازم. چند دقیقه ایست که چشم به راه اتوبوس مانده ام. تقریبا بی طاقت شده ام. هر دو ثانیه یکبار ساعتم را نگاهی انداخته و می سنجم چقدر است که سر پا هستم. روز شلوغی نیست برعکس روزهای دیگر. در واقع میتوانم بگویم هیچ کس جز من در ایستگاه نیست.شاید همین مسئله مرا کلافه کرده است. حداقل اگر دو نفر آدم می دیدم اندکی خودم را مشغول تصویر سازی درباره ی آن ها می کردم. نفس کلافه ای می کشم و می نشینم. خنکی نسیم و آفتاب ملایمی که در جریان است باعث شده دلم بخواهد همین الان، همین جا دراز بکشم و چرتکی بزنم . اما....نمی دانم ...شاید امایی وجود نداشته باشد. من هنوز آنقدر ها خودم را آزاد نمی بینم برای لذت بردن. هرچه نباشد مردم چه می گویند. دوباره نگاهی به ساعتم می اندازم. فقط یک دقیقه گذشته است. با نوک کفشم سنگی که روی زمین است را آنقدر به بازی می گیرم که پرتاب می شود وسط خیابان. لب هایم آویزان می شود و با حسرت نگاهش میکنم. تنها چند لحظه زمان لازم است و بعد به حالت مسخره ام میخندم و سری برای بچه بودنم تکان می دهم. امروز مثلا می خواستم برایم یک روز مفید باشد. برای همین گوشیم را در خانه گذاشته و تصمیم گرفتم کمی پیاده روی کنم. مثلا سر راهم یک نان تازه بخرم، چند تایی شاخه ی گل برای گلدان جدید روی میزم، کمی سبزی و وقتی هم به خانه بازگشتم دمپختکی درست کنم و به یاد روز های بچگی و دورهمی های فامیل و ظهر های جمعه نوش جان کنم. بعد هم چای دم کنم. چای بهار نارنج مثلا. بعد درون تراس بنشینم و حین این که چای می نوشم اشعار شاملو را نیز در ذهنم مزه مزه کنم.کتابی بخوانم و غرق شوم. اما حال چی؟ حالا اینجا منی مانده ام که قربانی رویا پردازی هایش شده و بیشتر از یک قران ته جیبش نیست. خسته است و مجبور شده با اتوبوس به خانه بازگردد و اتوبوس هم بازیش گرفته.گذاشته خوب حوصله اش در ایستگاه سر برود. از جایم بلند می شوم. دستانم را باز می کنم و قوسی به بدنم می دهم. نفس عمیقی می کشم که حالم را جا می آورد. امروز هوا واقعا تازه و دلچسب است. اتوبوس را که از دور می بینم، لبخند عمیقی روی صورتم جا خوش میکند. باز هم جای شکرش باقیست که الان آمد. هنوز هم می توانم به برنامه ام برسم. هنوز هم آن رویا پردازی قرار است به واقعیت تبدیل شود. پا تند میکنم و میروم سمت وسایلم. یک نان تازه، مقداری سبزی، کمی میوه، چند شاخه گل رز و نرگس و یک کتاب شعر جدید. تا به خودم می آیم سوار شده ام و روی آخرین صندلی اتوبوس جا خوش کرده ام و با لبخندی که احتمال می دهم تا اخر روز بر لبانم نباشد اثراتش حتما پا برجاست، بیرون را نگاه میکنم. و ایستگاه می ماند و خاطرات به جا مانده ام.
مشتری بعد از انجام سفارش، به طور مشخص موارد زیر را تحویل خواهد گرفت:
